آروین شیطون و بلا
بعد از غیبت 20 روزه اومد تا بازم از شیطونیات و شیرین زبونیات بگم تو این چند روزه گذشته خاله اینا و مامانی خونه ما بودن کلی بهت خوش گذشت همش با خاله اینا بازی میکردی خیلی وقتا هم سر به سر هم میزاشتید خاله رو که اذیت میکردی فکر میکردی ناراحتش کردی صداش میکردی و با اون زبون شیرینت میگفتی خاله من دوست دارم خاله چه ذوقی میکرد و کلی قربون صدقه ات میرفت راستی مامانی را مامان خاله صدا میکنی یه بار خاله بهت گفت آروین من خاله تو و خواهر مامانتم مامان من مامان مانتم هست فقط مامان من نیست منم گفتم آره عزیزم مامان من هست باید مامانی صدا کنی با تعجب نگامون میکردی هنگ کرده بودی بعد یه دفعه زدی زیر گریه ب...