آروینآروین، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

❤ آروین ❤

گردش و اتفاق

1390/5/5 19:44
نویسنده : مامان و بابا
2,841 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس ماما امروز از رفتنمون به دیزین و اتفاقی که برات افتاد میگم جمعه حوصلمون سر رفته بود برنامه ریزی هم نکرده بودیم که بریم جایی بابایی دید کلافه هستیم قول داد شنبه مرخصی بگیره و ما رو ببره دیزین به قولش هم عمل کرد خاله هم چند روزی خونه ما بود بابایی گفت به پسر عمه بگم اونا هم با ما بیان دور هم خوش بگذره شب جمعه با هم هماهنگ کردیم صبح روز شنبه به اتفاق پسر عمه و خانمش و دختر کوچولوشون ثنا و همینطور خاله با هم رفتیم دیزین توو راه خیلی خوش گذشت تا دیزین آهنگ گذاشته بودیم دست میزدیم  تو و ثنا هم میرقصیدین  کنار یه رودخونه وایسادیم چند تا عکس از آروین خوشگلم بندازیم تا رسیدم دم رودخانه مثل همیشه شروع کردی به سنگ پرت کردن به آب، اطراف رودخونه شیبش زیاد بود منم همش بهت میگفتم جلوتر نرو دستتو بده من ولی تو گوش نمیدادی منو بابایی هم کنارت وایساده بودیم با اینکه شش دنگ حواسم پیشت بود  تو یه لحظه نمیدون چی شود جلوی چشممون پات سر خورد و افتادی تو رودخونه خدای من چه لحظه بدی بود توو چند ثانیه چه فکرایی که از سرم نگذشت پاهام سست شد بابایی حول کرد پرید تو رودخانه و کشیدت بیرون قربون خدا برم که خیلی دوستت داره از اون فاصله و به پشت افتادی یه سنگ بزرگ هم بود گیر کردی بهش چیزیت نشد پشتت یه خراش کوچیک ورداشت  وای یادآوری اون لحظه برام خیلی سخت و عذاب آوره خدا رو صد هزار مرتبه شکر که سرت به سنگ نخورد بابایی که از آب کشیدت بیرون بغلت کردم دستام می لرزید خیلی ترسیده بودی گریه کردی   میگفتی آروین افتاد توو آب خیس شدم  آب رو دخانه هم مثل یخ بود  زود لباساتو در آوردم و خشکت کردم  آروم که شدی به راهمون ادامه دادیم و اونجایی که مد نظرمون بود رسیدم بعده اینکه ناهار خوردیم ثنا خوابش برد توو رو هم گذاشتم رو پام و خوابیدی صبح زود بیدار کردم خیلی خسته شده بودی بیدار که شدی با ثنا بازی کردی  بعد با هم رفتیم اطرافمون که دارو درخت بود گشتیم کلی گل و  پروانه دیدیم از بس خسته بودی میگفتی بریم خونه  هوا تاریک شده بود راه افتادیم به سمت خونه توو ماشینم یه خرده چرت زدی و بی حال بودی  برگشتنی ثنا اینا رفتن خونشون ما هم ساعت یازده و نیم بود رسیدیم خونه همش به خاله میگفتی  آروین افتاد توو آب خیس شدم  فدات بشم خیلی نگران بودم  میگفتم نکنه ترسیده باشی و نتونی بخوابی یا نکنه خوابشو ببینی و توو خواب دوباره اون ترس و استرس رو داشته باشی خدا رو شکر شب خوب خوابیدی  صبح هم که بیدار شدی رفتی بغل خاله کلی باهاش بازی کردی

این جایی که نشستی همون جاییه که  سر  خوردی افتادی

آروین کنا رودخانه

اینجا ژست گرفتی و منتظر بودی بابایی ازت عکس بگیره از بس شیطونی کردی که آخرش...

توی این عکسم لباساتو در آوردم و داشتم خشکت میکردم

از بس خسته بودی خوابید

توی عکس پایینی تازه از خواب بیدار شدی

اینجا هم در حال تماشای مناظر اطراف با دوربین هستی

قربونت برم امیدوارم خدا تو رو حفظت کنه همیشه  از بلا و بدی به دور باشی

خدایا خداوندا تو را هزاران هزار بار شکر و سپاس میگوییم پسر عزیزتر از جانمان را  همیشه در پناه خودت نگهدار

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

خان گوگولي
9 مرداد 90 20:03
به لطفش مي ارزه ايشالا كه آروين عسل طوري نشده باشه .
شروع ماه مبارك رمضان به اين ني ني خوشگل مبارك.


مرسسسی خاله جونی
مامان ایلیا
9 مرداد 90 20:49
خوشحالم که آروین نازحالش خوبه.پسر فوق العاده ناز و قشنگی دارید.انشاالله همیشه سلامت و خوشحال باشه.روزای شادی کنار همدیگه داشته باشید.


مرسی ممنون از لطفتون
نيلووو
10 مرداد 90 2:40
خدا رو شکر که به خير گذشت عزيزم واسه اين پسر هزار ماشالا نازت يه صدقه بده


مرسی ممون که به ما سر زدید
یاسمین مامان سورنا
10 مرداد 90 14:40
عروسک قشنگم خدا رو شکر که چیزی نشد و به خیر گذشت واسش اسفند دود کنید تو رو خدا
میبوسمت عزیزم


ممنون خاله مهربونم
مامان پارسا(آسیه)
11 مرداد 90 10:53
ماشاالله لاحول و لا قوه الا بالله خدا براتون حفظش کنه انشاالله دامادیشو ببینین


مرسی عزیزم


بهار(مامانی شهراد)
11 مرداد 90 17:02
salam nanazi malume kheyli behet khosh gozashte ke injori khabidi khodakone hamishe khoshhal bashy pishe manan bia
مامان آرمان
12 مرداد 90 14:32
سلام.خیلی خدا به خیر کرده .وقتی مطلبتون را خوندم و تصور میکردم مو به تنم سیخ شد.خیلی باید مواظب باشیم.اتفاقی که فکرش را نمیکنیم در یه لحظه اتفاق می افته.
با اجازه من شما رو لینک میکنم و خوشحال میشم شما هم ما را لینک کنید تا پسر بسیار نازتون با پسر من دوست بشن.از صفحه ای که تصاویر زیبا در اون قرار میدهید هم ممنون.


ممنون از اینکه به ما سر زدید لینکتون کردم
مامان پارساجونی
13 مرداد 90 22:32
سلام.خیلی مواظب گل پسرتون باشین.خدا حفظش کنه خیلی خوشگلهههه.راستی پسرتون خیلیییییییییییییییییییی شبیه دختر هستش.چرا؟؟؟چرا موهاشو شبیه دخترا بستین؟؟؟اصلا نمیتونم باور کنم پسره...


سلام مرسی چشاتون خوشگل میبینه موهای خوشگلی داره خیلی هم دوسش دارم بخاطر همین موهاشو کوتاه نمیکنم براینکه موهاش نریزه جلو چشش و اذیتش نکنه میبندمش عاشق موهای فر فریشم
مامان آرشیدا قند عسل
15 مرداد 90 23:24
وایییییییی ماشاالله خیییییلی خوشگله توی اون وبلاگتون نظر داده بودم ولی عکسای اینورشو که دیدم نتونستم نظر ندم خدا حفظش کنه راستی عکسهای توی فنجون و... آتلیه براش درست کرده اگه بله میشه آدرس و شماره تلفنشو به منم بدید. مرسی
مامان سایدا ناناز
18 مرداد 90 2:55
خدا حفظش کنه


مرسسسسسسی
بهـــــــــــــار
5 خرداد 91 16:08
دارم مطالبتونو میخونم !!!وای خدا بهش رحم کرده عزیزم اگه بدونید چه حالی شدم
بابای هستی
24 مرداد 91 14:03
سلام منم یک دختر دارم بنام هستی باهم انترنت امده بودیم که سایتون را دیدم هستی منم یک ماه از اروین کوچیکه و به اندازه شما دوسش دارم ولی ایده جالبیه من هم یک سایت درست میکنم و خدا هردو را حفظ کنه


سلام ممنون از حضورتون خدا هستی جونو براتون حفظش کنه میتونید بیایید سایت نی نی وبلاگ و برا کوچولوتون وبلاگ درست کنید
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ❤ آروین ❤ می باشد