نقاش کوچولوی من
عشق ماما امروز کلی نقاشی کشیدی چند بار صدام کردی نقاشیاتو نشونم دادی صدام میکردی ماما بیا عکس توپ کشیدم بیا عکس گل کشیدم آخرین بارم گفتی مامی عکس آدم کشیدم نقاشیتو که دیدم کلی ذوق کردم خیلی قشنگ بود به بابایی هم نشون دادم حسابی مشغول نقاشی کردن بودی منم طبق معمول از فرصت استفاده کردم چند تا عکس از تو و نقاشیت گرفتم که بزارم تو وبت راستی خاله چند تا از رنگها را بهت یاد داده خیلی باهات تمرین کرد تو هم چند تا از رنگها را بلدی و اسمشونو میگی آبی قرمز مشکی سفید سبز و زرد هر چی هم میبینی ازم میپرسی این چه رنگیه قربون پسر باهوشم برم
برا امروز بسه امشب مهمون داریم منم کلی کار ریخته سرم تو هم کاغذا رو پاره و پخش و پلا کردی برم به کارام برسم بازم میام و از گل کاریات و شیطونیات برات میگم
قربون اون دستای کوچولوت برم با اون نقاشی کشیدنت
خیلی قشنگ کشیدی عزیزم