احساس مادرانه
عزیز دلم امروز میخوام چند سطری از احساساتم را نسبت به تو بهترینم بنویسم . از محبت و عشقی که به تو دارم عسلم نمیدونی از داشتن ملوسکی مثل تو چقدر خوشحال و شکرگذارم عاشقانه و با تموم وجودم دوست دارم هر چقدر هم از دوست داشتنت بگم بازم کم گفتم دنیا با تو برام یه رنگ دیگه ای داره نفسم به نفس تو بنده
و هروز خدا را شکر می گوییم که فرشته ای مثل تو رو به ما هدیه داد
یاد ش بخیر روز اول که تو بیمارستان بغلت کردم و به چهره نازنین و معصوم تو خیره شدم احساس قشنگی بهم دست داد حس مادرانه خیلی لذت بخشه که با هیچ کلمه ای نمی توانم بیان کنم
خدایا شکرت من مادر شدم مادر. پاره ی تنم جیگر گوشه ام بغلم بود اون روز زیباترین و بهترین روز زندگی من و بابا بود که هیچ وقت از ذهنمان پاک نمی شود .
شیطونکم امروز دقیقاً دو سال و دو ماه و بیست و چهار روز است که قدم به دنیای ما گذاشتی قربون قدمای خوشکلت برم امیدوارم صد سال زنده باشی تنت سالم و دلت شادو لبت خندان باشه .منو بابا عاشقتیم و دوستت داریم .
خداوندا تو را شکر و سپاس می گویم فرزند سالم و نازیی رو به ما هدیه کردی