شیطونک

امروز میخوام کمی از شیطونی و بازیهایی که آروینم با من وبابی میکنه بگم آورینم وفتیکه خیلی شلوغ و اذیت میکنه براش اخم میکنم میاد و خودشو برام لوس میکنه و دستشو میکشه صورتم و میگه نازی نازی ممک (نمک) ممک من صویت(صورت) بوس بعد بوسم میکنه بعدش میگه ابرو، چش(چشم)،شش(گوش) دهن، دوتا صویت (صورت) بعد یکی یکی بوس میکنه اون موقع دیگه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم بغلش میکنم ومیخوام خوشمزه پسرمو درسته قورتش بدم وبخورمش  بلا پسرخوب بلده چه جوری دل ماما رو به دست بیاره

 بعضی وقتا الکی براش اخم میکنم چون عاشق ممک ممک گفتنشم آروینم این کلمه رو زمانی که از دستش ناراحت باشم استفاده میکنه که از دلم در بیاره

خیلی وقتا هم چهارپا راه میره و  میو میو میکنه بعد بهم میگه مامی موش منم براش موش میشم و بازی موش و گربه بازی میکنیم و دنبال من راه میفته منو که شکار میکنه دهنشو باز میکنه میگه هام هام و آروم گاز میگه البته زورش به موشی به بزرگی  من نمیرسه.

با بابایی بیشتر تفنگ بازی میکنه خودش پشت دیوار سنگر میگره و دستشو میاره جلو کیوکیو میکنه بابی هم باید نقششو خوب بازی کنه ادایه مجروحا رو در بیاره بابایی که بهش شلیک میکنه آورین آروم دراز میکشه و چشاشو میبنده و میگه شوک منم نقش امداد و نجات و بازی میکنم دستمو که میزارم رو سینش و آروم  فشار میدم سینه شو میاره جلو  (مثل تو فیلمها) چشاشو باز میکنه و میخنده