بهونه گیر
عزیزم امروز بازم میخوام از شیطونیات بگم هزار ماشالا روز به روز شیطونتر میشی تازه حرف خودتم به کرسی مینشونی همش دوست داری بازی کنی بابایی آهنگ حسنی رو برات دانلود کرده بود یه بار که نشستی و نگاش کردی خیلی خوشت اومد همش میگی حسنی میخوام حسنی بزار میشنی پای کامپیوتر و نگاش میکنی شعراشم تکرار میکنی البته دست و پا شکسته میگی بریم بازی بعدش میگی نه من تمیزم تو کثیفی دیشب به بابا گفتی بابی بازی کنیم بابایی گفت باشه عزیزم برو ماشیناتو بیار با هم ماشین بازی کنیم تو هم گفتی نه حسنی بازی بعدش برگشتی گفتی بهم سواری میدی الاخ وای که چقدر خندیدیم تو هم ماتت برده بود زل زده بودی به ما که چرا بهت میخندیم گفتی ,ا نخند گفتم که حرف بدی زدی دوتا دستتو گذا...